با وجود این، برخی معتقدند عمر دوگانه اصولگرا و اصلاحطلب به پایان رسیده است و باید شاهد ظهور جریانهای جدید سیاسی برآمده از دل این دو جریان باشیم، بهعبارت بهتر، دوگانه اصلاحطلب و اصولگرا بههیچوجه برای توضیح مناسبات و مراودات سیاسی در کشور کفایت نمیکند.
مهدی جمشیدی عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و تحلیلگر مسائل سیاسی در گفتوگو با خبرنگار سیاسی خبرگزاری تسنیم، به پرسشهای تسنیم درباره آینده آرایش جریانهای سیاسی کشور پاسخ داد.
جمشیدی درباره اینکه آیا دوران صورتبندی جریانات سیاسی بهشکل اصولگرا و اصلاحطلب تمام شده یا در حال پایان پذیرفتن است، اظهار داشت: دو جریان اصولگرا و اصلاحطلب از حیث بدنه اجتماعی دچار آسیب شدهاند یعنی بدنه اجتماعی این دو جریان نسبت به این عناوین تا حدی منتقد و حتی بدبین شده است.
وی افزود: این بهسبب خطاهایی بوده که وقتی این جریانها به قدرت رسیدند به آنها مبتلا شدند و در واقع لغزشهای راهبردیشان موجب شده که چندان محبوبیت گذشته را نداشته باشند و اگر احیاناً هم کسانی و طبقاتی از مردم به آنها رأی میدهند چندان رأی محکمی ندهند، یعنی این رأی تمامعیار نیست.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با اشاره به اینکه سرمایه اجتماعی جریان اصلاحطلب تا حد بسیار زیادی از دست رفته و شاید قابل بازسازی هم نباشد اما جریان اصولگرا به این سرنوشت دچار نشده و در همین انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی نشان داد که میتواند خودش را از درون ترمیم و بازسازی کند، گفت: بهنظرم جریان اصلاحات نمیتواند تا سالها این بازسازی را انجام دهد و بهنظر هم نمیرسد تا چند سال آینده بتواند این اقدام را انجام دهد. در ماجرای فتنه 88 و القای غلطی که درباره تقلب در انتخابات به مردم کردند بخشی از سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان از دست رفت و بخش شاید عمده و بزرگی هم بهواسطه همنشینی با جریان اعتدال و گروههای تکنوکرات و خرج کردن از اعتبار سیاسی خودشان برای آنها نابود شد.
این تحلیلگر مسائل سیاسی خاطرنشان کرد: بنابراین جریان اصلاحات فعلاً داشته و اندوخته قابلتوجهی ندارد که با تکیه بر آن بتواند سرمایه اجتماعی خود را دوباره به میدان بازی سیاسی آورده، بازیسازی و بازوهای جدیدی را تعریف کند؛ این جریان تا مدتها حاشیهنشین و تماشاگر خواهد بود.
** جریان اعتدال یک جریان سیال و دمدمی مزاج است
جمشیدی درباره جریان اعتدال با بیان اینکه "اعتدال" یک جریان دو و چندگانه زیست است که مرتب رنگ و لعاب عوض میکند و همهچیز هست و هیچچیز نیست، اظهار داشت: اعتدال یک گفتمان نیست فلذا هیچ جامه تئوریکی را نتوانستند برای این قامت سیال و ژلهای اعتدال بدوزند تا بر تن کند. یک جریان شناور است که رنگ به رنگ میشود و دمدمیمزاج است و دیالوگهای متنوعی دارد و بیهویت است، هویت سیاسی مشخص ندارد و همیشه حرفها و افراد یک جریان را میدزدند و با تکیه بر آنها آرای عمومی را جلب میکنند.
** جریان اعتدال در بلندمدت هم قابل بازسازی نیست
جمشیدی ادامه داد: جریان اعتدال در همین دوران هفتساله حاکمیت خود که بخشی از نیروهایش در مجلس و دولت مستقر بودند، به بدترین صورت ممکن کارنامه عملی یک دولت و جریان سیاسی در طول تاریخِ ایرانِ بعد از انقلاب را به مردم ارائه کردند. ضعیفترین و ناکارآمدترین دولت بودند و حقیقتاً همان بدنه اجتماعی را که داشتند از دست دادند و به باد دادند و حیاتی برای آنها قابل تصور نیست. بهنظر نمیرسد این جریان حتی در بلندمدت هم قابل بازسازی باشد.
** جریان اصولگرا در حال تبدیلشدن به یک گروه منزوی بیتأثیر بود
وی تصریح کرد: جریان اصولگرا در روایت سنتی خود بدنه اجتماعی ثابتی داشت که بر اثر تحولات، همان هم دچار جابهجاییها و دگرگونیهایی شد و میرفت که این جریان کمکم به یک جریان تاریخیِ منزویِ اقّلیِ بیتأثیر تبدیل شود. سالها گذشت تا بخشی از فضلا و نخبگان جریان اصولگرایی که تعدادشان زیاد هم نیست به این نتیجه رسیدند که باید در این جریان تجدیدنظر اساسی کنند. انتخابات اخیر نشان داد این تجدیدنظرها درباره روشها و منطق گفتوگوی با جامعه از نظر سیاسی مؤثر است و میتواند موجب احیای جریان اصولگرا شود و شد.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی اظهار داشت: البته فارغ از انتخابات و مسائل سیاسی، این جریان یک تجربه عملی و عینی در عرصه عمومی هم داشته یعنی همین حرکتهای جهادی و مردمی که مشاهده شد برق خدمت و کارآمدی در چشم مردم نسبت به این جریان درخشید و حس مثبتی نسبت به این جریان شکل گرفته است. اگر کسانی حساسیت دارند که لفظ اصولگرا را بهکار نبریم، ما هم حساسیتی نداریم و چهبسا بهقول رهبر انقلاب بگوییم جوان حزباللهی و شاید این تعبیر بهتر باشد. همچنانکه این جریان در این مجلس اکثریت را حائز شد، معتقدم سالهای آینده بهاحتمال بسیار قوی سالهای قدرت گرفتن و درخشیدن نیروهای سرآمد این جریان است یعنی اینها گوی سبقت را از بقیه جریانها میربایند.
جمشیدی در جمعبندی اظهاراتش گفت: جریان اعتدالگرا و تکنوکرات بهنظرم حاشیهنشین خواهد شد. جریان اصلاحات نیز بهجز دگراندیشی و نقد ساختاری هنری نخواهد داشت. جریان اصولگرایِ سنتیِ منجمدشده در گذشته هم دستکم وجاهت و جایگاهی از نظر اجتماعی نخواهد داشت. جریانی جوانی که توانسته سخن متفاوت بگوید، میماند و این جریان توانسته ارتباط متفاوت و متمایزی با جامعه برقرار کند که به کام توده مردم شیرین بوده و این شیرینی را زیر زبان حس میکنند.
وی با بیان اینکه "مجموعه فعالیتهایی که آقای رئیسی در قوه قضائیه در حدود 2 سال گذشته انجام داده موجب شده ایشان از نظر محبوبیت سیر صعودی شگفتآوری پیدا کند و من این را مصداق همین نیروی جوان حزباللهی میدانم و این مجلس هم اگر در همان راستا حرکت کند، این را نیز مصداقی از آن میدانم"، اظهار داشت: احتمالاً دولت آینده هم بر اساس همین عملکردهای قوا و نهادهای رسمی و غیررسمی که نیروهای جوان در آن مستقر هستند، شکل خواهد گرفت. مردم خواهناخواه به این سمت کشیده میشوند و آینده از آنِ این جریان، یعنی جریانی که از دل اصولگرایی زاده شده و بیرون آمده اما با آن تفاوت دارد و دچار لغزشهای آن نیست، است، یعنی ما از این به بعد شاهد پیشروی و فتح چشمگیر و حرکت یکهتازانه نیروهای جوان انقلاب خواهیم بود.
این تحلیلگر مسائل سیاسی در پاسخ به پرسشی درباره اینکه دو جریان اصولگرا و اصلاحطلب شاهد انتقادات از سوی بدنه جوانشان هستند و این تکثرها و انتقادهای درونی چگونه قابل توجیه است، اظهار داشت: انشعابها و تکثرهای درونجریانی و «زاد و ولد»های درونگفتمانی همیشه بوده و خواهد بود؛ اما مسئله این است که؛ کدامیکی از این بازاندیشیها با مقبولیت اجتماعی مواجه میشود، یعنی حرف آن جامعگیر و تبدیل به گفتمان میشود و جامعه آن را پسندیده و برمیگزیند؟
جمشیدی تصریح کرد: نفس بازاندیشی موضوعیت ندارد؛ اصلاحطلبها بعد از سال 84 که عرصه را به رادیکالترین رقیبشان واگذار کردند بارها و بارها تا سال 92 از صدر تا ذیلشان سخن از آسیبشناسی و خودانتقادی زدند اما در سال 92 با گزینه اقّلی جریان مقابل به صحنه آمدند و در این انتخابات مجلس هم دیدیم با وجود این تجربههای متراکم و تجربه اخیرشان که از همراهی با جریان اعتدال نصیبشان شد، باز هم نتوانستند قاعده جدیدی تعریف کنند و این نشان میدهد نفس خودانتقادی و بازاندیشی حاصلی ندارد، ویا عنوانپردازیهای نو خودبهخود موجب مقبولیت اجتماعی نمیشود. منطق جامعه این است که باید از معارضین گریزان باشد و یک سخن متفاوت و عمل نوآورانه را ببیند، این در جریان اعتدال و اصلاحات مصداق ندارد و هرچه شاخه و شعبه طراحی و ادعا مطرح کنند ثمری ندارد چون با منطق انتخابی جامعه نسبتی ندارد.
وی ادامه داد: جریان اصولگرا هم بارها از سال 84 و سالهای قبل نیز، مسئله بازاندیشی و حرفهای نو را طرح کردند و دیدیم که آن بازاندیشیها به نتیجه مثبت نرسید و جامعه فقط یکی از آن حرفها را سال 84 گرفت و پذیرفت و بین چندین شاخهای که از جریان اصولگرایی زاده شد یکی از آنها توانست پرچم را بهدست بگیرد. در جریان اصولگرا و اصلاحطلب اینطور نیست که تمام شاخهها و شعبهها بتوانند موفق شوند و نفس این اتفاق ما را به این نتیجه برساند که بله، اتفاقی در راه خواهد بود. کسی میتواند بازیسازی کند که از قواعد و منطق درونی جامعه مطلع باشد یعنی بداند چه سخنی در جامعه همهگیر میشود و چه امری به مذاق جامعه خوش میآید، اینطور میتواند به قدرت دست یابد و برای سالها درون حاکمیت مستقر شود و رقبا هم هرچه بازاندیشی کنند نمیتوانند او را تصاحب کنند.
** تا مدتها هیچ قدرتی در اصلاحطلبان قادر به بسیج اجتماعی نخواهد بود
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با اشاره به اینکه سرمایه اجتماعی جریان اصلاحطلب هم به حدی از بحران رسیده که ترمیمپذیر نیست، گفت: دستکم در کوتاهمدت این ترمیم امکانپذیر نیست و فکر نمیکنم هیچ قدرتی در درون جریان اصلاحات قادر به بسیج اجتماعی باشد، در یک کلام، سرمایه اجتماعیشان را منهدم کردند.
** لغزشهای راهبردی دو جریان موجب دلزدگی به اصطلاح اصولگرا و اصلاحطلب شده است
جمشیدی درباره اینکه چرا برخی حامیان دو جریان عمده کشور از بهکار بردن لفظ اصولگرا و اصلاحطلب اکراه دارند و آیا ممکن است اصطلاحات دیگری جایگزین اصلاحطلب و اصولگرا شود، گفت: آسیبها و لغزشهای راهبردی که عاملان اصلی این دو جریان در طول سالها مرتکب شدند کموبیش موجب دلزدگی اجتماعی نسبت به آنها البته با درجات مختلف شده است، این باعث میشود اولین چیزی که به ذهن میرسد این است که تابلوی متفاوتی بلند کرده و القاب و عناوین را تغییر بدهند، این کفایت نمیکند یعنی شعارهای فانتزی جذاب اما افرادی که هویتشان با آن شعارها همراه نیست و بازاندیشی در شعارها و القاب نیست. اگر آنها از اینکه چنین نسبتهایی داده شود اکراه دارند و نمیخواهند خودشان را ذیل این جریانها تعریف کنند به این دلیل است که این جریانها از نظر اجتماعی و اعتبار مخدوش شدهاند و بخش عمدهای از جامعه از اینها گریزان شده است.
** دوگانه اصولگرا ــ اصلاحطلب برای مردم مشمئزکننده شده است
وی در پاسخ به این سؤال که "چه گفتمانی در انتخابات سال 1400 میتواند جامعه را پیشبری کند و چه ایدهای میتواند آرای مردمی را سمت خود جلب نماید؟" اظهار داشت: انتخابات آینده زیر تابلوی اصولگرا و اصلاحطلب نیست؛ این دوگانه برای مردم بسیار مشمئزکننده شده است و من هم با همین تعبیر غلیظ عرض کردم. کسی هم اگر این تابلو را بلند کند قطعاً مقبولیت اجتماعی نخواهد داشت و این شعارها، شعارهای رأیساز نیست و شعارهای رأیسوز است، شکاف تعیینکنندهای نیست و این سخن که دهه این شعارها و این نوع شکافبندیها گذشته، حرف درستی است و زمانهاش بهسر آمده و سپری شده است. هر گفتمان و هر شکافی تا یک مقطع قابلیت پیشروی و پیشبرندگی دارد و بعد از اینکه اشباع شد، باید آن را کنار گذاشت و حرف، منطق و شکاف نو به صحنه آورد و این دو جریان از حد اشباع گذشتند؛ این شکاف قطعاً تعیینکننده نخواهد بود.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اظهار داشت: بخشی از این بازی پیشاپیش آشکار است، به این معنا که با کارنامه عملی بسیار ضعیف جریان اعتدال و اصلاحطلب، عملاً این رقبا خود به خود به حاشیه رفتهاند و بازیگران اصلی این عرصه در آن مقطع زمانی نخواهند بود. آنها تعیینکننده نهایی نخواهند بود و میتوانیم پیشبینی کنیم که اینها بازیساز و بازیگر اصلی هم نخواهند بود و بازی را اقلیتهای دیگری مطرح میکنند، این سخن به این معنا نیست که بازی نمیکنند، بازی میکنند ولی بازیگر اصلی و تعیینکننده نیستند.
این تحلیلگر مسائل سیاسی ادامه داد: یک جریان و بازیگر اصلی از جریان اصیل اسلامی انقلابی خواهد بود که با مایه پُر، دست انباشته و ادعاهایی که ضمایم عملی هم داده به صحنه خواهد آمد.
جمشیدی خاطرنشان کرد: احتمالاً شاهد یک جریان یا نیروی مستقل باشیم؛ خارج از دوگانه اصلاحطلب و اصولگرا، یک نیروی مستقلی که تجربه نشده و بهواسطه آسیبها و اشتباهات دیگران نسوخته و زخمی نشده هم به میدان اصلی بازی راه پیدا کند و چنین حدسی میزنم و احتمال دارد این اتفاق هم بیفتد، یعنی از مهره نسوخته و تجربهنشده برای بازی انتخابات 1400 استفاده شود ولی در هر حال یکی از بازیگران اصلی از میان جوانان حزباللهی خواهد بود.
وی همچنین تصریح کرد: دولت آقای روحانی و جریان اصلاحات بهوسیله دو رقیب قبلی خودش در انتخابات 96 محاصره شده و میدانند که یک گام تا فتح نهایی باقی مانده و اگر این فتح اتفاق بیفتد جریان ارزشی و انقلابی با توجه به تجربههای قبلی خود میداند که کمترین اشتباه بزرگترین پیامدهای منفی را بهدنبال خواهد داشت، از این جهت با آن نظارت و پالایش درونجریانی اجازه نمیدهد که خطاهای افراد و لغزشهای راهبردی موجب شود دوباره مجال برای جولان جریانهای رقیب داده شود چون میخواهد تا مدتها در قدرت بماند و خدمات و اهدافی را که در نظر دارد محقق نماید؛ این چرخه به وجود میآید و این چرخه حالاحالاها متوقفشدنی نخواهد بود تا دیگران قدرت پیداکنند و بخواهند در عرصه بازی کنند مدتها طول میکشد و این جریان قواعد بازی را تعیین خواهد کرد مگر اینکه دچار خطاهای راهبردی شوند و افرادی که مترصد هستند بر شانه ضعفهای ما بنشینند و دوباره قدرت را از آن خودشان کنند.